یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

فرشته آسمونی من

اطمینان از حضور تو در وجودم

دیشب چه شبی بر من گذشت .اصلا از استرس خوابم نمی برد .تو ذهنم که چه  نقشه ها داشتم واسه اومدنت می کشیدم .   خدایا شکرت که این نعمتت هم به من و مهدی ارزانی داشتی . خودت کمک کن که  لیاقت این نعمتتو داشته باشیم و بتونیم به بهترین نحو ممکن فرزندمونو پرورش بدیم .   خدایا خودت کمک کن که قدمش واسه همه خانواده پر خیر و برکت باشه و سالم و زیبا به دنیا بیاد . خدایا هرچی ازت تشکر کنم کمه !!!!!!!!!!!!                                 &nbs...
26 دی 1388

شب پر استرس و احساس قشنگ مادر شدن

  امروز چه روزی بود !!!!!!!!!!!!!!!!   درعین ناباوری دیدم اومدی ولی هنوز کاملا باورم نمی شه تا فردا که آزمایش بدم و  همه چیز معلوم بشه .   امروز بابایی امتحان اخلاق داشت و صبح رفت امتحان داد.بعدش نهار رفتیم خونه  مامان بزرگت .من بعد از نهار برگشتم خونه و از سر بی حوصلگی یه دونه تست  خونگی امتحان کردم .مثبت شد.......................   اصلا باورم نمی شد اصلا فکرشو نمی کردم که مثبت شده باشه .این ماه دیگه یه ذره  بیخیال شده بودم ولی دروغ نگم روزی نبود که بهت فکر نکنم .حتی یه شب خواب  دیدم که اومدی و تازه از بیمارستان برگشتیم و همه خونمون جمع شد...
25 دی 1388

چهار جمله تاثیر گذار:

1- با "احمق" بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه ی خویش خوشبخت زندگی کند. 2- با "وقیح" جدل نکنم، چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می سازد. 3- از "حسود" دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم، باز هم از من بیزار خواهد بود. 4- "تنهایی" را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم...   عزیزدلم این جملاتو تو یه سایتی خوندم و حیفم اومد که تو رو از دونستنش بی نصیب  کنم . .... این روزا خیلی بی حضور تو داره بهم سخت می گذره .هیچ وقت فکر نمی کردم که  واسه اومدنت اینقدر بی قرار بشم .هر وقت که می فهمم این ماهم تو توی وجودم &...
6 دی 1388
1